صدراصدرا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات کودکی صدرا

بوی پاییز

امروز 31 شهریور هست و حدفاصل تابستان و پاییز. روز وداع با تابستان. بوی پاییز را میده و هوا زود تاریک میشه ولی توی تقویم جزو تابستان حساب میشه.. خلاصه این ها را گفتم که یعنی باز هم پاییز اومد و من دیگه لازم نیست بگم از بس صریحا و تلویحا گوشه و کنار اشاره کردم که شروع این فصل را دوست ندارم و دلم میگیره. انگار کارنامه سی ساله ای را جلوی چشمهام می بینم و هی تو ذهنم مرور می کنم...  فعلا چند تا چیز ذهنم را مشغول کرده.. اول اینکه نمیدونم برای مهد قطعی ثبت نامت بکنم یا نه. چون الان فکرشو کردم دیدم شما که مهر به دنیا اومدی اگه از الان بخواهی بری مهد 4 سال باید بری تا بالاخره بتونی مدرسه بری و یکم زیاده . اینم یکی دیگه از معایب اوایل پ...
31 شهريور 1395

مهد کودک

پسرکم مدتها بود که در پی این بودم که بری مهدکودک و اولین بار وقتی که دو سالت بود یه روز بردمت مهد نزدیک خونه مون و اون روز گفتن که سه سال به بالا قبول می کنند و شما هنوز کوچولو هستی .در ضمن گفتند یه شرط هم داره و اون که دیگه نباید پوشک باشین و این شد که من خیلی جاها هم پرسیدم معمولا سه سال به بالا می گرفتند و من صبر کردم تا بعد از عید که شرط لازم مهد رفتنت محقق شد  . اول اردیبهشت بابا گفت که مهدکودک دانشگاه اصفهان اطلاعیه داده و برای مهر داره ثبت نام میکنه و ما توی اولویت هستیم و من چند روز بعدش که تماس گرفتم ظرفیتش تکمیل شده بود  . اولش ناراحت شدم چون یکی از مهدهای خوب شهرمون هست و اینکه میتونستی با بابا بری و برگردی  ولی بع...
10 شهريور 1395
1